جدول جو
جدول جو

معنی سرخ هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرخ هاکردن
سرخ کردن، برشته کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ قُ شُ دَ)
پریشان کردن زنان موی در مآتم. (آنندراج) ، باز کردن سر چیزی را:
سر وانکند شوخ دغاباز من از ناز
گر بر ورق گنجفه مکتوب نویسم.
میرزا معز فطرت (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اخراج کردن کسی از بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
بریدن رگ اصلی پاشنه ی پا و از حرکت انداختن طرف مقابل
فرهنگ گویش مازندرانی
اماکنی را از ورود و دخالت یا استفاده غیر، مانع شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بچه زاییدن، کرایه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گرد کردن، جمع و جور کردن، پیرامون زمین و جایی را با دیوار
فرهنگ گویش مازندرانی
از خود راندن و دور کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین آوردن، از بالا به پایین ریختن برگ از شاخه های و سرشاخه
فرهنگ گویش مازندرانی
سوهان کردن، تیز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چیره کردن، غالب کردن، زاویه دادندسته های شالی به گونه
فرهنگ گویش مازندرانی
تحمیق نمودن، غافل ساختن کسی
فرهنگ گویش مازندرانی
خارج کردن، تیراندازی کردن، گوزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ردیف کردن، سر و سامان دادن، رضایت کسی را جلب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رد کردن، دور کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
برخاستن، صدای برخاسته از کشیده شدن جسمی بر جسم دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
سوار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
احساس سوزش نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
کارد و چاقو را با چرخ تیز کردن، تفرج کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
اخم کردن، عبوس شدن، بازگرداندن مقداری از غذا از معده به
فرهنگ گویش مازندرانی
از پرحرفی حوصله کسی را سر بردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن درخت، غیبت کردن، زیرقول زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آرد کردن، آسیاب کردن غلات
فرهنگ گویش مازندرانی
خود را جمع کردن، خود را پنهان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
هموار کردن چاله های ایجاد شده در اثر جای پا در شالی زار
فرهنگ گویش مازندرانی
راندن
فرهنگ گویش مازندرانی
چرب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بی مهری، از عوارض غذهای سرد چون دل درد و جمع شدن آب در دهن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرناس کشیدن به هنگام خواب
فرهنگ گویش مازندرانی
صرفه جویی کن، خورشت درست کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
انبار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پودر کردن، خرد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رشته رشته کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آیین نو گذاشتن، رواج دادن، بدعت گذاشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتب کردن، جور کردن
فرهنگ گویش مازندرانی